Pârsi ye sara o pâluda (PDF)




File information


Title: Persian reformation
Author: vâspuhr

This PDF 1.5 document has been generated by Microsoft® Word 2013, and has been sent on pdf-archive.com on 23/01/2017 at 20:09, from IP address 2.180.x.x. The current document download page has been viewed 561 times.
File size: 1.95 MB (33 pages).
Privacy: public file
















File preview


Pârsik e sara o pâluda
САРА ПОРСИК

Gerdâvaranda:

ГЭРДОВАРАНДА : ВОСПУҲР
1390- 2011
Vâpasin virâyeš : zemestân e 1395

Drafš e Sara Pârsik

1

‫پارسي یِ سَرَه‪ ،‬راستين‪ ،‬پالودَه‬

‫فارسي گنديده‪ ،‬بيسامان‪ ،‬آشفته‪ ،‬فارَبي‪ ،‬فينگليش‬

‫‪САРА ПОРСИ‬‬

‫‪НОСАРА ПОРСИ‬‬

‫پارس‬
‫سه ‪Pârsa‬‬
‫پار َ‬
‫آن چیز اينكار را فرزام است‬
‫دردمند شد‬
‫آن چیزها كه زرد اند‬
‫استادان‪ ،‬آزمايشها‪ ،‬پیشنهادها‪ ،‬فرمانها‪ ،‬پهرستها‬
‫چیزي را برآوردن‬
‫اپه دانه ‪apadâna‬‬
‫اگرنه‬
‫گريختن‬
‫پخش َهجانه‬
‫دارا ا ُ نادارا‬
‫خودرو(اتومبیل)‪xvadraw‬‬
‫َ‬
‫خوشا‪ ،‬نیكا‪ ،‬خه‬
‫َ‬
‫غلغَ ِلچ ‪qalqalec‬‬
‫كالنماهي(وال‪ ،‬بالن)‬
‫نهنگ‬
‫نَو ‪nav‬‬
‫گوراسپ (راه راه)‬
‫آهسته (وارون تند)‬
‫امیدمند‬
‫بخشايدن‪ ،‬آمرزيدن‬
‫بَرومند‬
‫نماز كردن‬
‫کنشمند و اَکنشمند كردن يك دستگاه‬
‫روشن ا ُ تاريك كردن چیز روشن‬
‫افروخته ا ُ اَن افروخته كردن چیز افروخته‬
‫پَد ُكفتن به‬
‫شگفتي انگیز‬
‫فرزام‪ ،‬ني يابگ‪niyâbag‬‬
‫جوانتر و پیرتر از کسی‬
‫دستنوشته‬
‫به ويژه‬

‫فرس‪ ،‬فارس‬
‫تخت جمشید‪ ،‬چهل منار‬
‫آن چیز بدرد اينكار میخورد‬
‫دردش آمد‬
‫چیزهايي كه زرد هستند‬
‫اساتید‪ ،‬آزمايشات‪ ،‬پیشنهادات‪ ،‬فرامین‪ ،‬فهارس‬
‫چیزي را درآوردن‬
‫آپادانا‬
‫درغیراينصورت‬
‫دررفتن‬
‫پخش زنده‬
‫دارا َو ندار‬
‫میر َيد‬
‫خودر ‪ ( xvadro‬بايد براي گیاهي كه خود ُ‬
‫ُ‬
‫به كار رود)‬
‫ايول‪ ،‬ايوال‬
‫َ‬
‫قلقلك ‪qelqelak‬‬
‫نهنگ‬
‫تمساح‬
‫نوين ‪nov, novin‬‬
‫گورخر(خرمايی رنگ)‬
‫كُند (وارون تیز)‬
‫امیدوار‬
‫بخشیدن(معناي درست= قسمت كردن)‬
‫بُرومند‬
‫نماز خواندن‬
‫روشن وخاموش كردن يك دستگاه‬
‫روشن و خاموش كردن چیز روشن‬
‫روشن و خاموش كردن چیز افروخته (مانند‬
‫آتش)‬
‫خوردن به‬
‫شگفت انگیز(=عجیب انگیز!!!!)‬
‫فراخور‬
‫کوچکتر و بزرگتر ازکسی‬
‫نسخه خطي‬
‫علل خصوص‬

‫‪2‬‬

‫به امید كسي بودن‪،‬به پشتگرمي چیزي بودن‬
‫آبداده‪ ،‬زمستاني‪ ،‬بهاري‪ ،‬پايیزي‪ ،‬هامیني‬
‫زيان باارج‪ ،‬زيان بسیار‬
‫بددل‬
‫فرور(فرق)میكند‪ ،‬تاچه پیش آيد‪،‬تاچه ُگ َود(گويد)‬
‫َ‬
‫نابینا‪ ،‬كور‪ ،‬كر‬
‫بنیادي‬
‫سرچیک يا گردانندۀ گرامی‬
‫َ‬
‫شكستن‪ ،‬شكناندن‬
‫شیر‪(šer‬جانور‪َ ،‬چمان)‬
‫شُر‪( šor‬مزه)‬
‫سر‪(ser‬ناگرسنه)‬
‫ِ‬
‫تافتان‬
‫خانه‪ ،‬سرا‬
‫فرمادن‬
‫امرداد‬
‫فر َوهر‪fravahr‬‬
‫َ‬
‫ُگمان‪gomân‬‬
‫ُگواهي‪govâhi‬‬
‫نِويد‪nevid‬‬
‫بي آروين‬
‫هرگز‬
‫همیشه‬
‫پُرتوگال (كشور)‬
‫نارنج‬
‫كازاخستان‬
‫است‪ ،‬هست‬
‫گفتن‬
‫آيوجیدن‬
‫رواگ‬
‫پهرست‬
‫شیعَگان‪ ،‬شیعه اي ها‬
‫آموختن‬
‫فراگیراندن‬
‫جنباندن‬
‫جنبیدن‬
‫یكره(تصوير)‬
‫پَ َ‬
‫نگاره(شكل)‬
‫پازاچ‬

‫روي كسي حساب كردن‬
‫آبديده‪ ،‬زمستانه‪ ،‬بهاره‪ ،‬پايیزه‪ ،‬تابستانه‬
‫خسارت قابل مالحضه‬
‫بزدل‬
‫بستگي دارد‬
‫روشندل‬
‫كلیدي‪ ،‬اصلي‬
‫رياست يا مديريت محترم‬
‫شكوندن‪ ،‬شكاندن‬
‫شیر‪šir‬‬
‫شور‪( šur‬معناي درست=شور وهیجان)‬
‫سیر‪sir‬‬
‫تافتون‬
‫خونه‬
‫دستوردادن‬
‫مرداد‬
‫فروهر ‪foruhar‬‬
‫َگمون‪gamun‬‬
‫َگواهي‪gavâhi‬‬
‫نَويد‪navid‬‬
‫خام‪ ،‬بیتجربه‬
‫هیچوقت‬
‫همه وقت‬
‫پرتغال‬
‫پرتقال‬
‫قزاقستان‬
‫هستش‬
‫عرض كردن‪ ،‬فرمودن‬
‫تماس حاصل فرمودن‪ ،‬تماس گرفتن‬
‫رواج‬
‫فهرست‬
‫شیعیان‬
‫فراگرفتن‪ ،‬يادگرفتن‬
‫محاصره كردن‬
‫حركت دادن‬
‫جم خوردن‬
‫پیكره(تنديس)‬
‫نگاره(تصوير)‬
‫ماما‬

‫‪3‬‬

‫ماما‬
‫ست َدن‬
‫ِ‬
‫واتوزاندن‪ ،‬واستدن‬
‫ناتلخ‬
‫گران‬
‫َر َژه ‪( raža‬همريشه با َرج)‬
‫نیم (صفت)‬
‫فزونبها‪،‬كمبها‬
‫دادن‬
‫خودساخته‪َ ،‬منساخته‬
‫اروس‬
‫اراده‬
‫زيوندَه‪،‬زيَندَه‬
‫َ‬
‫غشنگ‬
‫زغال‬
‫كردن‬
‫شدن‬
‫مردي‪ ،‬يك مرد‬
‫شهري زيبا است‪ .‬حرف تعريف «ی» همیشه پس‬
‫از اسم (نامواژه) آيد نه صفت ( ُگواش)‬
‫فردگرش‪ ،‬فر َگهولش‬
‫َرو ا ُ آي‬
‫بدآوري‬
‫تا همیشه‬
‫ررگان‪ ،‬کَوار‬
‫تَ َ‬
‫كَژاراندن‬
‫مار كبرا‬
‫نوشتن‬
‫روش‪ ،‬شیوه‬
‫ُگ ِوش‪( goveš‬گفتگو)‬
‫كا ِوش ‪ kâveš‬ترا ِوش ‪tarâveš‬‬
‫كا ِئن ‪( kâen‬قائن‪/‬برادر هابیل)‬
‫بِ ُ‬
‫گذار‪ ، begozâr‬بِگدار‬
‫سوويت‬
‫به آي‬
‫يَكمین‪ /‬دويُمین گیتیجنگ‬
‫جنگ‪ ،‬پَیكار‬
‫ديگربار‬
‫آهنینراه‪ ،‬آهنین جاده‬

‫مامان‬
‫دريافت كردن‬
‫پرداخت كردن‬
‫شیرين‬
‫سنگین‬
‫ِر ِژه ‪reže‬‬
‫نیمه (اسم) (نیم يک چیز)‬
‫گران‪ ،‬ارزان‬
‫بخشیدن‬
‫من درآوردي‬
‫عروس‬
‫عراده‪ ،‬ارابه‬
‫زنده‬
‫قشنگ‬
‫ذغال‬
‫نمودن‬
‫گرديدن‬
‫يك مردي‬
‫شهر زيبايي است‬
‫جهش(موتاسیون)‬
‫بروبیا‪ ،‬رفت و آمد‬
‫بدبیاري‬
‫براي همیشه‬
‫سبزيجات‪ ،‬سبزی‬
‫پاره كردن (=قسمت كردن)‬
‫مار كبري‬
‫نگاشتن‪ ،‬به رشته تحرير درآوردن‬
‫رويه‬
‫گويش‬
‫تراوش‬
‫كاوش‪ُ ،‬‬
‫ُ‬
‫قابیل (برادر هابیل)‬
‫بُگذار‪bogzâr‬‬
‫شوروي(شورايي)‬
‫بیا (ريشۀ آمدن آی است نه يا)‬
‫جنگ جهاني اول‪ /‬دوم‬
‫ستیز‬
‫يکبار ديگر‬
‫راه آهن‬

‫‪4‬‬

‫وارونه‪ ،‬واژگونه‬
‫گفته آوری‬
‫يافتن‬
‫فريافتن‬

‫چپه‬
‫گفتاورد‪ ،‬نقل قول‬
‫پیدا کردن(معناي درست=آشکار کردن)‬
‫کشف کردن‬

‫دِريغ‬
‫اَنوشدارو‬
‫آهنگ افزار نِواختن‬
‫مهر شده‪ ،‬مهردار‬
‫نیوشه‪ ،‬گوشیازي‬
‫ترشاک‪ ،‬ترشاله (خوراک)‬
‫شوراک (خوراک)‬
‫کهن(صفت)‬
‫ُ‬
‫ُگنجه ‪(gonja‬از گنجیدن)‬
‫بیمناك‬
‫چرشگاه‪ ،‬چرگاه‬
‫اژکان‪ ،‬اژکهان‬
‫روال(رونده‪ ،‬خودرو)‬
‫اَرمین‬
‫سنَهگذاری (دخالت‪ ،‬تاثیر)‬
‫پااندرمیانی‪َ ،‬‬

‫افسوس (افسوس به مانیک تمسخر است)‬
‫نوشدارو‬
‫ساز زدن‬
‫ممهور‬
‫شنود‪ ،‬استراق سمع‬
‫ترشی‬
‫شوری‬
‫کهنه(اسم)‬
‫َگنجه ‪ganje‬‬
‫نگران (معناي درست = ناظر)‬
‫چراگاه ( َچرا برابر با چرنده است)‬
‫تنبل‪ ،‬کاهل‬
‫روال (شیوه)‬
‫آرمین‬
‫نقش [نمونه‪ :‬دخالت‪ ،‬تاثیر(نقش) ترکیه اندرکشتار‬
‫مردم و نژادکشی]‬
‫بهادادن‬
‫شرايط‬

‫مقصود و روحیه کسی را نفهمیدن‪ ،‬سراز کارکسی‬
‫در نیاوردن‬
‫گل َچکان يا بنک ساده يا بیشیر‬

‫کسی را نفهمیدن‬
‫قهوه (بَنک) سیاه‬

‫نرخ (بها)‬

‫نرخ (میزان‪ ،‬هزينه)‬

‫نهشهای (احساسات) کسی را زخمدار کردن‬
‫ِ‬
‫س ِ‬
‫بازار يا خريش وفروشش (خريدوفروش) ناداتايی‬
‫آغازاندن گفتمان‬
‫احتمالن‪ ،‬به گاس‬
‫بدگو‪ ،‬بدزبان‬
‫آشکار‬

‫با احساسات کسی بازی کردن‬
‫بازارسیاه‬
‫باز کردن بحث‬
‫بايد (بايد آمده باشد = احتمالن آمده است)‬
‫بددهان‬
‫برای العین‬

‫(ادبیات( سنجشی (مقايسه ای)‬
‫اندرآغاز‪ ،‬اندر اکنون‬
‫ناهمسانی بسیارو آشکار‬

‫ادبیات تطبیقی‬
‫برای شروع‬
‫تفاوت بزرگ ‪a great difference‬‬

‫باارج دانستن‪ ،‬اهمیت دادن‬
‫اِستانش(وضع‪ ،‬وضعیت)‬

‫‪5‬‬

‫زمینۀ آبُريکی (اقتصادی) و ‪...‬‬
‫اندر زمان معین‪ ،‬نیز‬
‫سختجان‪ ،‬نیرومند‬
‫انگارد‬
‫انبارد‬
‫اوبارد‬
‫پَیماد‬
‫دارد ‪dârd‬‬
‫گشاد‬
‫گمارد‬
‫نگارد‬
‫شناد‬
‫فرماد‬
‫گدرد ‪godard‬‬
‫نماد‬
‫افراشت‬
‫اندر پشتیبانی‬
‫مزۀ شکست را چشیدن‬
‫کنشی کردن‪ ،‬تحقق دادن‬
‫سختی را کَويزمند(متحمل) شدن‬
‫اندر اين استانش (اوضاع و احوال)‬
‫همیشه‬
‫دستور‪ ،‬آيین‪ ،‬شیوه‬
‫َ‬
‫شکوهمند‬
‫سستنهاد‬
‫ُ‬
‫بیمانند‬
‫پیوسته‬
‫هنگام نیاز‬
‫راد‬
‫پیش چشم‬
‫اندر مجموع‬
‫سپران (اجازه) داشتن(برای کردن کاری)‬
‫سجی(خطری) بزرگ‬
‫من اندر برابر نغشه های او ِ‬
‫بودم‬
‫جز‪...‬برايه ای (نتیجه ای) نداشت‬
‫اندربارۀ‪ ،‬اندراُفتۀ‬
‫اندر اينباره‬
‫اندربارۀ‬
‫آگاه بودن‬

‫بستر اقتصادی و ‪...‬‬
‫به نوبۀ خود ‪in its turn‬‬
‫پوست کلفت‬
‫انگاشت‬
‫انباشت‬
‫اوباشت‬
‫پیمود‬
‫داشت‬
‫گشود‬
‫گماشت‬
‫نگاشت‬
‫شناخت‬
‫فرمود‬
‫گذشت‬
‫نمود‬
‫افراخت‬
‫زير پوشش‬
‫مزۀ شکست را تجربه کردن‬
‫پیاده کردن‬
‫سختی را تجربه کردن‬
‫تحت اين شرايط‬
‫ابدالدهر‬
‫دستورالعمل‬
‫ذوالمجد‬
‫ضعیف النفس‬
‫عديم النظیر‬
‫علی الدوام‬
‫عند اللزوم‬
‫کريم النفس‬
‫نصب العین‬
‫من حیث مجموع‬
‫توانستن‬
‫من اندر برابر نقشه های او تهديدی بزرگ بودم‬
‫جز‪ ...‬فايده ای نداشت‬
‫در رابطۀ ‪in connection with‬‬
‫دراين رابطه يا ارتباط ‪in this relation‬‬
‫در رابطه با ‪in relation to‬‬
‫در جريان بودن‬

‫‪6‬‬

‫ديباجه‬
‫نامه رسیدن به‬
‫ذره (پارسی؟‪ -‬بی تشديد؟)‬
‫دچار بیماری بودن‬
‫بدين کَرکوز(دلیل)‬
‫شک کردن به چیزی‬
‫کارهايش شک انگیز است‬
‫انگلی ‪engli‬‬
‫بريدن ازکسی‬
‫از روبرو به هم پَدکفتن (تصادف کردن)‬
‫شکوهش(رعايت) بهداشت گاس (احتمال) آشکاری‬
‫ِ‬
‫بیماری را کم کند‬
‫هر روز دودستگی يا دورنا میان مردم توانگر و‬
‫تهیدست بیشتر شود‬
‫ُ‬
‫َ‬
‫نه چیزی است‪ ،‬ارجی ندارد‪ ،‬بگذريم‪ ،‬بَدان َمانديش‬
‫پرسش را بخوانید و پاسخ بدهید‬
‫باورمند کردن‪ ،‬کوشیدن برای خلش اندر کسی‬
‫وايافتن (فهمیدن)‬
‫ازبرای‬
‫خوانش) کسی اندربارۀ‬
‫کوشش (پژوهش‪،‬‬
‫ِ‬
‫هموايابی (تفاهم) داشتن با کسی‪ ،‬پرسمانهای کسی‬
‫را وايافتن‬
‫کسی را اندر استانش دلخواه وآمادگی بَ َوندک‬
‫(کامل) يَتاراندن (نگاهداشتن)‬
‫اين ياداوری بايسته است‬
‫شگفت آنکه‪ ،‬جای شگفتی است‬
‫هريک‬
‫هیچیک‬
‫اندرکار چیزی بودن‪ ،‬برای چیزی کار کردن‬
‫هم اتاغ‪ ،‬همکَتک‬
‫گرايش بسیار به چیزی‬
‫اندربارۀ چیزی بررسی کردن‬
‫شپلداران (مقامداران)‬
‫(اولیای امور)‪ ،‬نیروداران‪ِ ،‬‬
‫نه ُچنین است؟‬
‫به منصۀ ظهور نشاندن‪ ،‬آشکار کردن‬
‫خیابان فراوان و بسیار شلوغ بود‬
‫خودرو‪xvadroy‬‬
‫پشته‬

‫ديباچه‬
‫نامه دريافت کردن‬
‫ذره‬
‫رنج بردن از چیزی يا بیماری‬
‫روی اين اصل‬
‫زير سوال بردن چیزی‬
‫کارهايش زير سوال است‬
‫انگلیسی‬
‫شکستن با کسی ‪break with‬‬
‫شاخ به شاخ شدن ‪lock hours with‬‬
‫‪eachother‬‬
‫رعايت بهداشت شانس بروز بیماری را کم کند‬
‫هر روز شکاف میا ن مردم فقیر و ثروتمند بیشتر‬
‫شود‬
‫فراموشش بکن‬
‫سوال را خوانده پاسخ دهید‬
‫کار کردن روی کسی ‪to work on‬‬
‫گرفتن‬
‫محض‬
‫ِ‬
‫کار کسی روی ‪one’s work on‬‬
‫کسی را درک کردن‬
‫کسی را روی فرم نگاهداشتن ‪to keep one on‬‬
‫‪form‬‬
‫الزم به ذکر است‬
‫ومن العجايب‬
‫هرکدام‬
‫هیچکدام‬
‫روی چیزی کار کردن‬
‫هم اتاقی‬
‫مردن برای چیزی ‪to die for sth‬‬
‫روی چیزی مطالعه کردن‬
‫مقامات ‪authority‬‬
‫مگرنه؟ ‪isn’t it‬‬
‫به منصۀ ظهور رساندن‬
‫خیابان به طرز وحشتناکی ‪ terribly‬شلوغ بود‬
‫وحشی (اندربارۀ گیاهان)‬
‫فالت‬

‫‪7‬‬

‫ُرخنَه (کاغذ)‬
‫دانش اندوخته‪/‬آموخته‬
‫دانش اندوزی‬
‫دانشیک زينه دار‪ ،‬آموزش (=آموختن) انجامانده‬
‫ارمنیان‪ ،‬افغانیان‪ ،‬لران‪ ،‬کردان‪ ،‬عربان‬
‫فرانسه ای‪ ،‬غزنه ای‪ ،‬دهلیايی‪ ،‬رضايی‬
‫زبان فرانسه ای‬
‫آلمانیان‪ ،‬آلمانیها‬
‫نخشب (شهری اندر فرارود)‬
‫اَوز ‪ ،avz‬خانیک‬
‫ِوهارا از ‪ βuxārak‬؟‬
‫ُگرگانج‬
‫سناباد‬
‫کوره راهی علی آباد را به کُیان (مرکز) استان‬
‫میپَیونداند‬
‫تنها او با خلیفه دوستی داشتی‪ ،‬تنها او به خلیفه‬
‫نزديک بودی‬
‫اين دو تیره با هم الفت‪ ،‬دادوستد‪ ،‬پیوندهای‬
‫خانوادگی دارند‬
‫قضیه هايی که اندربارۀ‪ ،‬بربند به (نسبت به)‬
‫فرماندهی هستی دارد‬
‫مناسبتهای ايران و ترکیه دگرگون شد‬
‫همین درگیری به گسستن انجامید‬
‫اين رخدادها به تازش تیمور میبازگردد‬
‫کفای(مشکل) او بیبیسکفت (بیتکلیف) ماند‬
‫اندربارۀ آفرينه های میژويی (تاريخی)‬
‫اندر اين همچندی(معادله) عاملهايی مجهول است‬
‫پیش از آغاز کار اندربارۀ محدوده مسئولیت آن‬
‫کلکل میکرد‬
‫گردانندگان اين هنبازگاه (شرکت)‬
‫کابینه ای نیرومند است که دارای مسئوالن‬
‫آروينمند باشد‬
‫اين تازگیها هرگونه نیروی کنشوری (فعالیت) و‬
‫جنبشی را از دست داده بود‬
‫اين تازگیها هیچ شايش (امکان) کنشوری و‬
‫جنبشی را نداشت‬
‫بايد پیوسای (منتظر) فرجامهای هازمانی‬

‫برگ (اواز برای شمارش رخنه بايد به کار رفتن‬
‫نه به مانیک رخنه)‬
‫تحصیل کرده‬
‫تحصیل [تحصیل ِ چه؟؟]‬
‫فارغولتحصیل‬
‫ارامنه‪ ،‬افاغنه‪ ،‬الوار‪ ،‬اکراد‪ ،‬اعراب‬
‫فرانسوی‪ ،‬غزنوی‪ ،‬دهلوی‪ ،‬رضوی‬
‫زبان فرانسه‪ ،‬فرانسوی‬
‫آلمانها‬
‫نسف (عربی)‪ ،‬قرشی (مغولی)‬
‫َحوض‬
‫بخارا(مغولی)‬
‫اورگنج (ترکی‪-‬مغولی)‪ ،‬جرجانیه (عربی)‬
‫مشهد‬
‫کوره راهی علی آباد را به مرکز استان مرتبط‬
‫میکند‬
‫تنها او با خلیفه رابطه داشت‬
‫اين دو تیره با هم رابطه دارند‬
‫قضیه هايی که در ارتباط با فرماندهی وجود دارد‬
‫ارتباطات ايران و ترکیه دگرگون شد‬
‫همین درگیری به قطع رابطه منجر شد‬
‫اين رخدادها مربوط به تازش تیمور است‬
‫مشکل مربوط به او بیتکلیف ماند‬
‫مربوط به آثار تاريخی‬
‫اندر اين رابطه (اندر رياضی) عاملهايی مجهول‬
‫است‬
‫پیش از آغاز کار اندربارۀ کادر مسئولیت آن‬
‫کلکل میکرد‬
‫کادر اين شرکت‬
‫کابینه ای نیرومند است که دارای کادر با آروين‬
‫باشد‬
‫اين تازگیها (اخیرن) هرگونه نیروی مانوری را‬
‫از دست داده بود‬
‫اين تازگیها هیچ شايش (امکان) مانوری را‬
‫نداشت‬
‫بايد پیوسای فرجامهای هازمانی(اجتماعی)‬

‫‪8‬‬

‫مانورهای گزينمانی (انتخاباتی) باشیم‬
‫ترفندهای گزينمانی بودن‬
‫با جلکاره ای (تدبیری) که نمود همه را شگفتی زده با مانوری که نمود (نشان داد) همه را شگفت‬
‫زده کرد‬
‫کرد‬
‫آمريکا مانور نظامی داشت‬
‫آمريکا کاريکان (عملیات) مروسشی نمايشی يا‬
‫جوالن ارتشی داشت‬
‫مانور نیروی دريايی ما‬
‫مروسشی کنشان (عملیات تمرينی) نیروی دريايی‬
‫ما‬
‫آنها برای انتخاب میدان مانور برنامه ريزی کردند‬
‫آنها برای گزينش جوالنگاه برنامه ريزی کردند‬
‫در مورد اصل موضوع‬
‫اندربارۀ اصل موضوع‬
‫اندر میان مردم بی مورد سخن گفت‬
‫اندر میان مردم سخنی نابجا گفت‬
‫اندر اين روستا نسک مورد نیاز است‬
‫اندر اين روستا نسک نیاز است‬
‫خوابیدن‪ ،‬بخسپ‬
‫خفتن‪ ،‬بخواب‪ِ ،‬بخفس ‪bexofs‬‬
‫کُن ُ‬
‫کنگره ‪kongere‬‬
‫گ َره ‪( kongora‬واژه ای پارسی)‬
‫کنگره ‪kongere‬‬
‫ُنگره ‪( kongre‬واژه ای ناپارسی)‬
‫ک ِ‬
‫گاه به مانیک (معنی) زمان (نادرست)‬
‫گاه به سه مانیک است‪ :‬تخت‪ ،‬سرود‪ ،‬جای‬
‫پیش کسی يا چیزی (اگر جلو باشد درست است)‬
‫نزد کسی يا چیزی‬
‫آفرينش (درست؟)‬
‫آفرش‬
‫چندين (=چندها؟! اين واژه نبايد الفنج بسته شود)‬
‫چند‬
‫چاقو‬
‫چاکو‬
‫میانه (نامواژه يا اسم)‬
‫میانی (گواش يا صفت)‬
‫کمیاب (درست؟)‬
‫کمیافته‬
‫آرا (با جمع عربی نادرست است)‬
‫رايها (رای ‪ raay‬پارسی است)‬
‫سوگوار‬
‫سوکمند‬
‫سگالیدن‬
‫اُسگالیدن ‪osgâlidan‬‬
‫ُ‬
‫سالیانه‪ ،‬ماهیانه‪ ،‬تازيانه‬
‫ساالنه‪ ،‬ماهانه‪ ،‬تازانه‬
‫‪ 03‬درجه سانتیگراد (نه ‪ 0‬درجه ريشتر)‬
‫‪ 03‬سانتیگراد ( يا مانند ‪ 0‬ريشتر)‬
‫بی رويه‬
‫بیشتر از اندازه‬
‫فرهنگ )لغت(‬
‫واژه نِما‪ ،‬واژه نامه‪ ،‬پهرستنامه‬
‫اتوبوس گرفتن ‪prender un autobus‬‬
‫بر اتوبوس نشستن‬
‫‪metter au courant‬‬
‫درجريان قرار دادن‬
‫آگاه کردن‬
‫‪ why nor/ Pourquoi pas‬چرانه؟ چرا که‬
‫چرا نروم‪ /‬نکنم‬
‫نه؟‬
‫مورد‪/‬زير سوال بردن ‪metter en question‬‬
‫بازخواست کردن‪/‬شک کردن‬
‫روی کسی حساب کردن ‪compter sur/ to‬‬
‫تکیه داشتن به کسی‪ /‬امیدمند به کسی بودن‬
‫‪count on‬‬
‫بستگی دارد ‪it depends/ ca depend‬‬
‫تا چه پیش آيد‪ /‬تا ببینیم‬
‫‪my god‬‬
‫خدای من‬
‫خدايا‪/‬خداجان‬
‫آتش گشودن ‪fire to open/ ouvrir le feu‬‬
‫شلیک کردن‪ ،‬تیراندازی‬
‫دررابطه با‪ /‬درارتباط با ‪in connection with/‬‬
‫اندربارۀ‬

‫‪9‬‬






Download Pârsi ye sara o pâluda



Pârsi ye sara o pâluda.pdf (PDF, 1.95 MB)


Download PDF







Share this file on social networks



     





Link to this page



Permanent link

Use the permanent link to the download page to share your document on Facebook, Twitter, LinkedIn, or directly with a contact by e-Mail, Messenger, Whatsapp, Line..




Short link

Use the short link to share your document on Twitter or by text message (SMS)




HTML Code

Copy the following HTML code to share your document on a Website or Blog




QR Code to this page


QR Code link to PDF file Pârsi ye sara o pâluda.pdf






This file has been shared publicly by a user of PDF Archive.
Document ID: 0000541787.
Report illicit content