This PDF 1.5 document has been generated by Microsoft® Word 2013, and has been sent on pdf-archive.com on 23/01/2017 at 20:09, from IP address 2.180.x.x.
The current document download page has been viewed 561 times.
File size: 1.95 MB (33 pages).
Privacy: public file
Pârsik e sara o pâluda
САРА ПОРСИК
Gerdâvaranda:
ГЭРДОВАРАНДА : ВОСПУҲР
1390- 2011
Vâpasin virâyeš : zemestân e 1395
Drafš e Sara Pârsik
1
پارسي یِ سَرَه ،راستين ،پالودَه
فارسي گنديده ،بيسامان ،آشفته ،فارَبي ،فينگليش
САРА ПОРСИ
НОСАРА ПОРСИ
پارس
سه Pârsa
پار َ
آن چیز اينكار را فرزام است
دردمند شد
آن چیزها كه زرد اند
استادان ،آزمايشها ،پیشنهادها ،فرمانها ،پهرستها
چیزي را برآوردن
اپه دانه apadâna
اگرنه
گريختن
پخش َهجانه
دارا ا ُ نادارا
خودرو(اتومبیل)xvadraw
َ
خوشا ،نیكا ،خه
َ
غلغَ ِلچ qalqalec
كالنماهي(وال ،بالن)
نهنگ
نَو nav
گوراسپ (راه راه)
آهسته (وارون تند)
امیدمند
بخشايدن ،آمرزيدن
بَرومند
نماز كردن
کنشمند و اَکنشمند كردن يك دستگاه
روشن ا ُ تاريك كردن چیز روشن
افروخته ا ُ اَن افروخته كردن چیز افروخته
پَد ُكفتن به
شگفتي انگیز
فرزام ،ني يابگniyâbag
جوانتر و پیرتر از کسی
دستنوشته
به ويژه
فرس ،فارس
تخت جمشید ،چهل منار
آن چیز بدرد اينكار میخورد
دردش آمد
چیزهايي كه زرد هستند
اساتید ،آزمايشات ،پیشنهادات ،فرامین ،فهارس
چیزي را درآوردن
آپادانا
درغیراينصورت
دررفتن
پخش زنده
دارا َو ندار
میر َيد
خودر ( xvadroبايد براي گیاهي كه خود ُ
ُ
به كار رود)
ايول ،ايوال
َ
قلقلك qelqelak
نهنگ
تمساح
نوين nov, novin
گورخر(خرمايی رنگ)
كُند (وارون تیز)
امیدوار
بخشیدن(معناي درست= قسمت كردن)
بُرومند
نماز خواندن
روشن وخاموش كردن يك دستگاه
روشن و خاموش كردن چیز روشن
روشن و خاموش كردن چیز افروخته (مانند
آتش)
خوردن به
شگفت انگیز(=عجیب انگیز!!!!)
فراخور
کوچکتر و بزرگتر ازکسی
نسخه خطي
علل خصوص
2
به امید كسي بودن،به پشتگرمي چیزي بودن
آبداده ،زمستاني ،بهاري ،پايیزي ،هامیني
زيان باارج ،زيان بسیار
بددل
فرور(فرق)میكند ،تاچه پیش آيد،تاچه ُگ َود(گويد)
َ
نابینا ،كور ،كر
بنیادي
سرچیک يا گردانندۀ گرامی
َ
شكستن ،شكناندن
شیر(šerجانورَ ،چمان)
شُر( šorمزه)
سر(serناگرسنه)
ِ
تافتان
خانه ،سرا
فرمادن
امرداد
فر َوهرfravahr
َ
ُگمانgomân
ُگواهيgovâhi
نِويدnevid
بي آروين
هرگز
همیشه
پُرتوگال (كشور)
نارنج
كازاخستان
است ،هست
گفتن
آيوجیدن
رواگ
پهرست
شیعَگان ،شیعه اي ها
آموختن
فراگیراندن
جنباندن
جنبیدن
یكره(تصوير)
پَ َ
نگاره(شكل)
پازاچ
روي كسي حساب كردن
آبديده ،زمستانه ،بهاره ،پايیزه ،تابستانه
خسارت قابل مالحضه
بزدل
بستگي دارد
روشندل
كلیدي ،اصلي
رياست يا مديريت محترم
شكوندن ،شكاندن
شیرšir
شور( šurمعناي درست=شور وهیجان)
سیرsir
تافتون
خونه
دستوردادن
مرداد
فروهر foruhar
َگمونgamun
َگواهيgavâhi
نَويدnavid
خام ،بیتجربه
هیچوقت
همه وقت
پرتغال
پرتقال
قزاقستان
هستش
عرض كردن ،فرمودن
تماس حاصل فرمودن ،تماس گرفتن
رواج
فهرست
شیعیان
فراگرفتن ،يادگرفتن
محاصره كردن
حركت دادن
جم خوردن
پیكره(تنديس)
نگاره(تصوير)
ماما
3
ماما
ست َدن
ِ
واتوزاندن ،واستدن
ناتلخ
گران
َر َژه ( ražaهمريشه با َرج)
نیم (صفت)
فزونبها،كمبها
دادن
خودساختهَ ،منساخته
اروس
اراده
زيوندَه،زيَندَه
َ
غشنگ
زغال
كردن
شدن
مردي ،يك مرد
شهري زيبا است .حرف تعريف «ی» همیشه پس
از اسم (نامواژه) آيد نه صفت ( ُگواش)
فردگرش ،فر َگهولش
َرو ا ُ آي
بدآوري
تا همیشه
ررگان ،کَوار
تَ َ
كَژاراندن
مار كبرا
نوشتن
روش ،شیوه
ُگ ِوش( govešگفتگو)
كا ِوش kâvešترا ِوش tarâveš
كا ِئن ( kâenقائن/برادر هابیل)
بِ ُ
گذار ، begozârبِگدار
سوويت
به آي
يَكمین /دويُمین گیتیجنگ
جنگ ،پَیكار
ديگربار
آهنینراه ،آهنین جاده
مامان
دريافت كردن
پرداخت كردن
شیرين
سنگین
ِر ِژه reže
نیمه (اسم) (نیم يک چیز)
گران ،ارزان
بخشیدن
من درآوردي
عروس
عراده ،ارابه
زنده
قشنگ
ذغال
نمودن
گرديدن
يك مردي
شهر زيبايي است
جهش(موتاسیون)
بروبیا ،رفت و آمد
بدبیاري
براي همیشه
سبزيجات ،سبزی
پاره كردن (=قسمت كردن)
مار كبري
نگاشتن ،به رشته تحرير درآوردن
رويه
گويش
تراوش
كاوشُ ،
ُ
قابیل (برادر هابیل)
بُگذارbogzâr
شوروي(شورايي)
بیا (ريشۀ آمدن آی است نه يا)
جنگ جهاني اول /دوم
ستیز
يکبار ديگر
راه آهن
4
وارونه ،واژگونه
گفته آوری
يافتن
فريافتن
چپه
گفتاورد ،نقل قول
پیدا کردن(معناي درست=آشکار کردن)
کشف کردن
دِريغ
اَنوشدارو
آهنگ افزار نِواختن
مهر شده ،مهردار
نیوشه ،گوشیازي
ترشاک ،ترشاله (خوراک)
شوراک (خوراک)
کهن(صفت)
ُ
ُگنجه (gonjaاز گنجیدن)
بیمناك
چرشگاه ،چرگاه
اژکان ،اژکهان
روال(رونده ،خودرو)
اَرمین
سنَهگذاری (دخالت ،تاثیر)
پااندرمیانیَ ،
افسوس (افسوس به مانیک تمسخر است)
نوشدارو
ساز زدن
ممهور
شنود ،استراق سمع
ترشی
شوری
کهنه(اسم)
َگنجه ganje
نگران (معناي درست = ناظر)
چراگاه ( َچرا برابر با چرنده است)
تنبل ،کاهل
روال (شیوه)
آرمین
نقش [نمونه :دخالت ،تاثیر(نقش) ترکیه اندرکشتار
مردم و نژادکشی]
بهادادن
شرايط
مقصود و روحیه کسی را نفهمیدن ،سراز کارکسی
در نیاوردن
گل َچکان يا بنک ساده يا بیشیر
کسی را نفهمیدن
قهوه (بَنک) سیاه
نرخ (بها)
نرخ (میزان ،هزينه)
نهشهای (احساسات) کسی را زخمدار کردن
ِ
س ِ
بازار يا خريش وفروشش (خريدوفروش) ناداتايی
آغازاندن گفتمان
احتمالن ،به گاس
بدگو ،بدزبان
آشکار
با احساسات کسی بازی کردن
بازارسیاه
باز کردن بحث
بايد (بايد آمده باشد = احتمالن آمده است)
بددهان
برای العین
(ادبیات( سنجشی (مقايسه ای)
اندرآغاز ،اندر اکنون
ناهمسانی بسیارو آشکار
ادبیات تطبیقی
برای شروع
تفاوت بزرگ a great difference
باارج دانستن ،اهمیت دادن
اِستانش(وضع ،وضعیت)
5
زمینۀ آبُريکی (اقتصادی) و ...
اندر زمان معین ،نیز
سختجان ،نیرومند
انگارد
انبارد
اوبارد
پَیماد
دارد dârd
گشاد
گمارد
نگارد
شناد
فرماد
گدرد godard
نماد
افراشت
اندر پشتیبانی
مزۀ شکست را چشیدن
کنشی کردن ،تحقق دادن
سختی را کَويزمند(متحمل) شدن
اندر اين استانش (اوضاع و احوال)
همیشه
دستور ،آيین ،شیوه
َ
شکوهمند
سستنهاد
ُ
بیمانند
پیوسته
هنگام نیاز
راد
پیش چشم
اندر مجموع
سپران (اجازه) داشتن(برای کردن کاری)
سجی(خطری) بزرگ
من اندر برابر نغشه های او ِ
بودم
جز...برايه ای (نتیجه ای) نداشت
اندربارۀ ،اندراُفتۀ
اندر اينباره
اندربارۀ
آگاه بودن
بستر اقتصادی و ...
به نوبۀ خود in its turn
پوست کلفت
انگاشت
انباشت
اوباشت
پیمود
داشت
گشود
گماشت
نگاشت
شناخت
فرمود
گذشت
نمود
افراخت
زير پوشش
مزۀ شکست را تجربه کردن
پیاده کردن
سختی را تجربه کردن
تحت اين شرايط
ابدالدهر
دستورالعمل
ذوالمجد
ضعیف النفس
عديم النظیر
علی الدوام
عند اللزوم
کريم النفس
نصب العین
من حیث مجموع
توانستن
من اندر برابر نقشه های او تهديدی بزرگ بودم
جز ...فايده ای نداشت
در رابطۀ in connection with
دراين رابطه يا ارتباط in this relation
در رابطه با in relation to
در جريان بودن
6
ديباجه
نامه رسیدن به
ذره (پارسی؟ -بی تشديد؟)
دچار بیماری بودن
بدين کَرکوز(دلیل)
شک کردن به چیزی
کارهايش شک انگیز است
انگلی engli
بريدن ازکسی
از روبرو به هم پَدکفتن (تصادف کردن)
شکوهش(رعايت) بهداشت گاس (احتمال) آشکاری
ِ
بیماری را کم کند
هر روز دودستگی يا دورنا میان مردم توانگر و
تهیدست بیشتر شود
ُ
َ
نه چیزی است ،ارجی ندارد ،بگذريم ،بَدان َمانديش
پرسش را بخوانید و پاسخ بدهید
باورمند کردن ،کوشیدن برای خلش اندر کسی
وايافتن (فهمیدن)
ازبرای
خوانش) کسی اندربارۀ
کوشش (پژوهش،
ِ
هموايابی (تفاهم) داشتن با کسی ،پرسمانهای کسی
را وايافتن
کسی را اندر استانش دلخواه وآمادگی بَ َوندک
(کامل) يَتاراندن (نگاهداشتن)
اين ياداوری بايسته است
شگفت آنکه ،جای شگفتی است
هريک
هیچیک
اندرکار چیزی بودن ،برای چیزی کار کردن
هم اتاغ ،همکَتک
گرايش بسیار به چیزی
اندربارۀ چیزی بررسی کردن
شپلداران (مقامداران)
(اولیای امور) ،نیرودارانِ ،
نه ُچنین است؟
به منصۀ ظهور نشاندن ،آشکار کردن
خیابان فراوان و بسیار شلوغ بود
خودروxvadroy
پشته
ديباچه
نامه دريافت کردن
ذره
رنج بردن از چیزی يا بیماری
روی اين اصل
زير سوال بردن چیزی
کارهايش زير سوال است
انگلیسی
شکستن با کسی break with
شاخ به شاخ شدن lock hours with
eachother
رعايت بهداشت شانس بروز بیماری را کم کند
هر روز شکاف میا ن مردم فقیر و ثروتمند بیشتر
شود
فراموشش بکن
سوال را خوانده پاسخ دهید
کار کردن روی کسی to work on
گرفتن
محض
ِ
کار کسی روی one’s work on
کسی را درک کردن
کسی را روی فرم نگاهداشتن to keep one on
form
الزم به ذکر است
ومن العجايب
هرکدام
هیچکدام
روی چیزی کار کردن
هم اتاقی
مردن برای چیزی to die for sth
روی چیزی مطالعه کردن
مقامات authority
مگرنه؟ isn’t it
به منصۀ ظهور رساندن
خیابان به طرز وحشتناکی terriblyشلوغ بود
وحشی (اندربارۀ گیاهان)
فالت
7
ُرخنَه (کاغذ)
دانش اندوخته/آموخته
دانش اندوزی
دانشیک زينه دار ،آموزش (=آموختن) انجامانده
ارمنیان ،افغانیان ،لران ،کردان ،عربان
فرانسه ای ،غزنه ای ،دهلیايی ،رضايی
زبان فرانسه ای
آلمانیان ،آلمانیها
نخشب (شهری اندر فرارود)
اَوز ،avzخانیک
ِوهارا از βuxārak؟
ُگرگانج
سناباد
کوره راهی علی آباد را به کُیان (مرکز) استان
میپَیونداند
تنها او با خلیفه دوستی داشتی ،تنها او به خلیفه
نزديک بودی
اين دو تیره با هم الفت ،دادوستد ،پیوندهای
خانوادگی دارند
قضیه هايی که اندربارۀ ،بربند به (نسبت به)
فرماندهی هستی دارد
مناسبتهای ايران و ترکیه دگرگون شد
همین درگیری به گسستن انجامید
اين رخدادها به تازش تیمور میبازگردد
کفای(مشکل) او بیبیسکفت (بیتکلیف) ماند
اندربارۀ آفرينه های میژويی (تاريخی)
اندر اين همچندی(معادله) عاملهايی مجهول است
پیش از آغاز کار اندربارۀ محدوده مسئولیت آن
کلکل میکرد
گردانندگان اين هنبازگاه (شرکت)
کابینه ای نیرومند است که دارای مسئوالن
آروينمند باشد
اين تازگیها هرگونه نیروی کنشوری (فعالیت) و
جنبشی را از دست داده بود
اين تازگیها هیچ شايش (امکان) کنشوری و
جنبشی را نداشت
بايد پیوسای (منتظر) فرجامهای هازمانی
برگ (اواز برای شمارش رخنه بايد به کار رفتن
نه به مانیک رخنه)
تحصیل کرده
تحصیل [تحصیل ِ چه؟؟]
فارغولتحصیل
ارامنه ،افاغنه ،الوار ،اکراد ،اعراب
فرانسوی ،غزنوی ،دهلوی ،رضوی
زبان فرانسه ،فرانسوی
آلمانها
نسف (عربی) ،قرشی (مغولی)
َحوض
بخارا(مغولی)
اورگنج (ترکی-مغولی) ،جرجانیه (عربی)
مشهد
کوره راهی علی آباد را به مرکز استان مرتبط
میکند
تنها او با خلیفه رابطه داشت
اين دو تیره با هم رابطه دارند
قضیه هايی که در ارتباط با فرماندهی وجود دارد
ارتباطات ايران و ترکیه دگرگون شد
همین درگیری به قطع رابطه منجر شد
اين رخدادها مربوط به تازش تیمور است
مشکل مربوط به او بیتکلیف ماند
مربوط به آثار تاريخی
اندر اين رابطه (اندر رياضی) عاملهايی مجهول
است
پیش از آغاز کار اندربارۀ کادر مسئولیت آن
کلکل میکرد
کادر اين شرکت
کابینه ای نیرومند است که دارای کادر با آروين
باشد
اين تازگیها (اخیرن) هرگونه نیروی مانوری را
از دست داده بود
اين تازگیها هیچ شايش (امکان) مانوری را
نداشت
بايد پیوسای فرجامهای هازمانی(اجتماعی)
8
مانورهای گزينمانی (انتخاباتی) باشیم
ترفندهای گزينمانی بودن
با جلکاره ای (تدبیری) که نمود همه را شگفتی زده با مانوری که نمود (نشان داد) همه را شگفت
زده کرد
کرد
آمريکا مانور نظامی داشت
آمريکا کاريکان (عملیات) مروسشی نمايشی يا
جوالن ارتشی داشت
مانور نیروی دريايی ما
مروسشی کنشان (عملیات تمرينی) نیروی دريايی
ما
آنها برای انتخاب میدان مانور برنامه ريزی کردند
آنها برای گزينش جوالنگاه برنامه ريزی کردند
در مورد اصل موضوع
اندربارۀ اصل موضوع
اندر میان مردم بی مورد سخن گفت
اندر میان مردم سخنی نابجا گفت
اندر اين روستا نسک مورد نیاز است
اندر اين روستا نسک نیاز است
خوابیدن ،بخسپ
خفتن ،بخوابِ ،بخفس bexofs
کُن ُ
کنگره kongere
گ َره ( kongoraواژه ای پارسی)
کنگره kongere
ُنگره ( kongreواژه ای ناپارسی)
ک ِ
گاه به مانیک (معنی) زمان (نادرست)
گاه به سه مانیک است :تخت ،سرود ،جای
پیش کسی يا چیزی (اگر جلو باشد درست است)
نزد کسی يا چیزی
آفرينش (درست؟)
آفرش
چندين (=چندها؟! اين واژه نبايد الفنج بسته شود)
چند
چاقو
چاکو
میانه (نامواژه يا اسم)
میانی (گواش يا صفت)
کمیاب (درست؟)
کمیافته
آرا (با جمع عربی نادرست است)
رايها (رای raayپارسی است)
سوگوار
سوکمند
سگالیدن
اُسگالیدن osgâlidan
ُ
سالیانه ،ماهیانه ،تازيانه
ساالنه ،ماهانه ،تازانه
03درجه سانتیگراد (نه 0درجه ريشتر)
03سانتیگراد ( يا مانند 0ريشتر)
بی رويه
بیشتر از اندازه
فرهنگ )لغت(
واژه نِما ،واژه نامه ،پهرستنامه
اتوبوس گرفتن prender un autobus
بر اتوبوس نشستن
metter au courant
درجريان قرار دادن
آگاه کردن
why nor/ Pourquoi pasچرانه؟ چرا که
چرا نروم /نکنم
نه؟
مورد/زير سوال بردن metter en question
بازخواست کردن/شک کردن
روی کسی حساب کردن compter sur/ to
تکیه داشتن به کسی /امیدمند به کسی بودن
count on
بستگی دارد it depends/ ca depend
تا چه پیش آيد /تا ببینیم
my god
خدای من
خدايا/خداجان
آتش گشودن fire to open/ ouvrir le feu
شلیک کردن ،تیراندازی
دررابطه با /درارتباط با in connection with/
اندربارۀ
9
Pârsi ye sara o pâluda.pdf (PDF, 1.95 MB)
Use the permanent link to the download page to share your document on Facebook, Twitter, LinkedIn, or directly with a contact by e-Mail, Messenger, Whatsapp, Line..
Use the short link to share your document on Twitter or by text message (SMS)
Copy the following HTML code to share your document on a Website or Blog